رستا رستا ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

عشق کوچولوی ما

دوازدهمین ماهگرد رستا - تولد یکسالگی عشق کوچولوی ما

رستای ناز مامان و بابا , تولدت مبارک عشق کوچولوی ما , به چشم بهم زدنی یک سال گذشت . پارسال همچین روزی اومدی پیشمون و غافلگیرمون کردی و بسیار خوشحال !  دختر قشنگم خوشحالم و از خدا ممنونم که این موهبت رو به من و بابا محسن بخشید, تجربه حس زیبای مامان و بابا شدن  عروسکم این ماه یعنی ماه ۱۲ جالب و هیجان انگیز و کمی سخت بود. این ماه رو همچنان استانبول بودیم. الان که میخوام توی ذهنم مرور کنم و برات بنویسم این ماه چه کارایی کردی , یکم سخته اما سعی میکنم همشو بخاطر بیارم . اول از هر چیز بعد از دو ماه بالاخره , دو تا دندون در اوردی. دقیقا ۱۱ماه و ۱ هفتگی , دو تا دندون بالا پدیدار شدن . البته یکی از وسط ...
19 شهريور 1393

تولدت مبارک

تولــــدت مبـــــارک رستای نازنین مامان و بابا دخترم امیدوارم سالهای طولانی زندگی کنی و همیشه لبخند بر لبانت باشه. شاد و موفق و خوشبخت باشی. پارسال همین موقع اومدی و به زندگی من و بابا شیرینی بخشیدی. دخترم دوستت داریم.       ...
19 شهريور 1393

عکس های رستا -11 ماهگی

رستای گلم اینجا عکسهای 11 ماهگیتو میذارم.   عکسها از آخرین روز ماه 11 در بالا میره به سمت اولین عکس ماه 11 در پایین !!! چقدر پیچیده شد خخخخخخخ این ماه عکسهای کمی ازت انداختم متاسفانه... آخه درگیر مقدمات سفر بودم. عکسهای تکی کمی هم داری چون بیشترش با من بودی    و این هم 11 ماهگی !!! همچنان در هتل   بدون شرح ( 10 ماه و 30 روزگی ) گل دختر ما در خارجه !!! استانبول ،4 اگوست 2014 ... هتل  Double Tree By Hilton ( 10 ماه و 24 روزگی ) رستا کیسه زباله های بازیافتی رو نابود کرد !!!  (10 ماه و 16 روزگی) اینم از مراحل کدوخواری...
17 شهريور 1393

یازدهمین ماهگرد رستا

رستای نازم 11 ماهگیت مبارک   دختر قشنگم این ماه هم مثل برق و باد گذشت  و البته هفته آخر متفاوت از بقیه روزها  الان که دارم این مطالبو برات می نویسم یه جورایی انگار یادم نمیاد این ماه چطوری گذشته ، از بس که این ماه دوندگی داشتم و گرفتار بودم  بهترین کار به نظرم اینه که از آخر شروع کنم  خــــــــــــب... هفته پیش یکشنبه یعنی 12 مرداد ، من و شما و مامانی رویا، سه تایی یه سفر دو ماهه رو با هم شروع کردیم که نمیدونیم آیا باز هم توی زندگیمون تکرار میشه یا نه.... ما الان استانبول هستیم  فسقل   و این اولین سفر خارجکی شماست . من و خاله دنا برای یه دوره آموزشی باید می...
19 مرداد 1393

عکس های رستا - 10 ماهگی

رستای نازم اینجا عکس های 10 ماهگیتو میذارم   و اینک ادامه مطلب  فراموش نشود  عکس ها رو از پایین به بالا ببین دخترم و این هم عکس های روز ماهگرد دهم در شمال - کلارآباد  ( 302 روزگی - 10 ماهگی )  رستا و دریا ... 10 ماهگی  هی از من عکس میندازید ... خسته شدم آخه من کوچولو ام  بابا رستا بین مامانی و خاله اش خوابید . فرشته کوچولوی ناز ... عصر روز ماهگرد 10 صبح روز 10 ماهگی در شمال    رستا ماساژ میدوستد !!! ( 298 روزگی)  رستا در حال باز کردن زیپ ساک و پس از ریخت و پاش !!! ( 296 روزگی)  مامانم برام کوله پشتی خ...
9 مرداد 1393

تاتی تاتی .... تاتی تاتی

رستا دختر نازم   الان که این مطلبو برات می نویسم ، 5 روزه که کامل راه میری .... با مزه و با احتیاط .. آهسته و محکم  و اما داستان : قبلا هم برات نوشتم. شما در 7 ماه و 2 روزگی برای اولین بار وایسادی و توی ماه 9 یکی دو قدم با لرزش پاهای کوچولوت ، میومدی جلو . ظاهرا هیچ پیشرفتی توی راه رفتنت اتفاق نیفتاد اما در واقع داشتی  تمرین میکردی  تعادلت رو  حفظ  کنی   و من با افتخار میگم که حتی یکبار هم زمین نخوردی . کلا  خیلی محتاطی.  عشق کوچولوی ما ، یکشنبه 29 تیرماه بعد از اینکه  از فریدونشهر برگشتیم  و استراحت کردیم ، ما رو شگفت زده کردی و بی مقدمه 4 قدم بردا...
8 مرداد 1393

دهمین ماهگرد رستا

رستای ناز مامان و بابا 10 ماهگیت مبارکککککککککککک      عزیز دلم ، خانوم خوشگلم  ببین توی ماه 10 چه کردی و چه شد :  اول بگم که یه اتفاق وحشتناک در 9 ماه و 3 روزگی شما افتاد که مامان تا چند روز همش گریه میکرد  پنجشنبه شب  22 خرداد داشتم بهت سوپ میدادم . دیدم یه چیزی توی سوپه اما انگار مغزم پردازش نکرد و فکر کردم گوشته. قاشق رو گذاشتم دهنت و اومدم بعدی رو بذارم دیدم صدای عجیبی ازت در میاد و رنگ صورت و چشمات شد رنگ خون و نفست انگار که رفت  ..... وااااااااااااای خدا. اگه بدونی چی گذشت بهم رستای من. سریع از توی صندلی درت آوردم و برت گردوندم و میزدم پشتت. بالاخره یه تیکه استخون قلم ا...
19 تير 1393

عکس های رستا - 9 ماهگی

رستای نازم اینجا عکس های 9 ماهگیتو میذارم    و اینک ادامه مطلب یادتون نرههههههه  و اینم اختتامیه ماه 9 ... (272 روزگی- نهمین ماهگرد رستا ) من هنوز میونه ام با داییم خوب نیست ... حتی روز تولدش !!! ( 269 روزگی) من خودم بلدم کانال عوض کنم!!!  ( 264 روزگی)  رستا در باغ ایرانیان !!! ( 262 روزگی)  واااای چه کتابایی... برم بخونمشون !!! ( 262 روزگی )  رستا و بازیگوشی هاش !!!   ( 261 روزگی)  کلاه قشنگ !!! ( 260 روزگی)  اندر احوالات رستا توی ماشین!!! ( 260 روزگی)  ...
16 تير 1393

من اومدم با دندونام !!

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخــوام نشونتون بــدم صــاحب مــروارید منم یــواش یــواش و بیصـدا شـدم جز کبــــاب خورا    بله رستا خانوم بالاخره شما هم اومدی جز کباب خوراااااا  حکایت از این قرار بود که روز دوشنبه  26 خرداد شما مثل همیشه سرحال نبودی . از خونه مامانی و باباجون اومدیم خونه خودمون و شما کمی نق نق میکردی  اولش مشکوک شدیم نکنه مریض شده باشی . هر چی به سر و صورت و دست و پات دست زدیم ، از تب خبری نبود. مونده بودیم چی شده اینطوری شدی  . یکم گذشت و من داشتم با مامانای شهریوری چت میکردم و داستان رو  گفتم   ... خاله سولماز گفت حتما دندونه، منم ...
31 خرداد 1393

نهمین ماهگرد رستا

رستا خانوم خوشگللللللل 9 ماهگیت مبارک عروسک زیبای مامان و بابا چـــــــقدر بــــزرگ شدی ماشاالله ... زمان داره زود میگذره حسابی. واسه خودت شخصیتی شدی فقط مونده موهات در بیاد که خانوم بشی اساسی اینم از عکس داغ داغ همین امشب و اینک خلاصه رخدادهای ماهی که گذشت : از چند ثانیه تا چند دقیقه بدون کمک وایمیستی. هر وقت وایمیستی تشویقت میکنیم آفرین آفرین ، تو هم ذوق میکنی . تا وایمیستی نگاهمون میکنی تا تشویقت کنیم تازه گاهی اوقات 2-3 قدم میای جلو . مثل 3 روز پیش 10 روزه که ما رو سرفراز کردی و اعتصاب غذا رو تموم کردی . وقتی من سر کارم و شما پیش مامانی و باباجون هستی طبق گفته مامانی ،...
19 خرداد 1393