اولین دیدار از زبان بابا محسن
رستای عزیزم سلام امروز 19 شهریور 1392 بالاخره تو به انتظارمون پایان دادی و یه عالمه بابا مامان رو خوشحال کردی الان مامانی تو بیمارستانه و بابایی خونه تنهاست امروز کلی از خوشحالی اشک تو چشام جمع شده بابا دفه اول که دیدمت اینقد خوشحال بودم که یادم نبود دوربین دارم کلی فکر کردم تا متوجه بشم دوربین تو دستمه باهاش کلی از رستای کوچولوی خودم فیلم گرفتم این عکسم خاله ازت گرفته. ...