آغاز شمارش معکوس
رستای نازنینم
الان که دارم این مطلب رو می نویسم 37 هفته و 4 روزه که شما توی دل مامانی.... الان یه هفته ای میشه که یکم نگرانی و اضطراب از فرایند ناشناخته زایمان سراغم اومده هر چی هم مطلب می خونم دلم آروم نمیشه. اضطراب و اشتیاق با هم ریختن رو سر مامانی خوابم پریشون شده اما تنها دلخوشیم اینه که تو تا ابد توی دلم نمی مونی و بزودی میای پیشمون. واقعا دیگه لحظه ها رو می شمریم شمارش معکوس اومدنت شروع شده عشق کوچولوی ما
دختر نازم از خدا می خوام تو رو سلامت به من و بابا تحویل بده . بابا محسن دیگه دیروز میگفت دلم واقعا دخترمو می خواد
منم برای اینکه شما راحت بیای پیشم همش دارم پیاده روی میکنم. کفش ورزشی می پوشم و دور خونه رو می چرخم .... نمیدونم به چه شکل اما چه طبییعی و چه سزارین ، برام مهمه که فقط و فقط سلامت باشی گل نازم
راستی 5شنبه و جمعه ( 14 و 15 شهریور) بیمارستان آتیه کارگاه آموزشی مادران و پدران در انتظار فرزند رو برگزار کرد . من و بابا هم شرکت کردیم و خاطره جالبی شد برامون تازه بهمون گواهی هم دادن چند تا کتاب هم برای مراقبت از تو و ماساژ بدن ناز و ظریفت خریدیم . قراره بابا محسن ماساژت بده واسه همین شبا کتاب می خونه . اونجا کلی مامان قلمبه دیگه هم دیدیم که همگی توی دلشون یه نی نی ناز داشتن و همه یه جورایی نگران بودن ....
خدا به همه ،نی نی های سالم و ناز بده