رستا رستا ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

عشق کوچولوی ما

سیزدهمین ماهگرد رستا

رستای نازم سیزدهمین ماهگردت مبارک دختر قشنگم توی این ماه خیلی خیلی تغییر کردی . البته ماه قبل هم همینطور بود اما این ماه محسوس تر! رفتارت خیلی بزرگونه شده . کاملا حرف میزنی و حرف ما رو می فهمی .  اولین روز های این ماه رو همچنان با بابا محسن و بابا جون و خاله سپری کردیم. می خواستیم از فرصتی که بابا محسن پیشمون هست حداکثر استفاده رو ببریم . البته سخت بود چون من صبح تا عصر سر کلاس بودم . جمعه عصر  21 شهریور بعد از کلاس من، با هم رفتیم اسکله Eminonu و سوار کشتی شدیم که از تور بسفر لذت ببریم. منظره قشنگی بود . یکم سوار کردن شما به کشتی سخت بود. مخصوصا اینکه باید از پله ها میرفتیم بالا. اما هر طوری بود رفتیم. بغل...
19 مهر 1393

عکس های رستا - 12 ماهگی

رستای نازم اینجا عکس های 12 ماهگیتو میذارم  و اینک ادامه مطلب لطفا      اینم از تولد رستا خانوممممممممم!! ( 1 سالگی )  رستای متفکر... در حوالی ایا صوفیا !!! ( 11 ماه و 30 روزگی )  رستای خوشحال بغل بابا محسن !!! ( 11 ماه و 30 روزگی)  رستا با دوست جونش !! ( 11 ماه و 23 روزگی )  رستا و آنا در حال دویدن من با مامانم اومدم ددر !! ( 11 ماه و 23 روزگی)  کدبانو رستا !!! ( 11 ماه و 22 روزگی)  یعنی نمیدونی چه کردی اینجا رستا ... کلی منو مامانی رو خندوندی ... پلاستیکی که توش نون بود رو میتکو...
20 شهريور 1393

دوازدهمین ماهگرد رستا - تولد یکسالگی عشق کوچولوی ما

رستای ناز مامان و بابا , تولدت مبارک عشق کوچولوی ما , به چشم بهم زدنی یک سال گذشت . پارسال همچین روزی اومدی پیشمون و غافلگیرمون کردی و بسیار خوشحال !  دختر قشنگم خوشحالم و از خدا ممنونم که این موهبت رو به من و بابا محسن بخشید, تجربه حس زیبای مامان و بابا شدن  عروسکم این ماه یعنی ماه ۱۲ جالب و هیجان انگیز و کمی سخت بود. این ماه رو همچنان استانبول بودیم. الان که میخوام توی ذهنم مرور کنم و برات بنویسم این ماه چه کارایی کردی , یکم سخته اما سعی میکنم همشو بخاطر بیارم . اول از هر چیز بعد از دو ماه بالاخره , دو تا دندون در اوردی. دقیقا ۱۱ماه و ۱ هفتگی , دو تا دندون بالا پدیدار شدن . البته یکی از وسط ...
19 شهريور 1393

تولدت مبارک

تولــــدت مبـــــارک رستای نازنین مامان و بابا دخترم امیدوارم سالهای طولانی زندگی کنی و همیشه لبخند بر لبانت باشه. شاد و موفق و خوشبخت باشی. پارسال همین موقع اومدی و به زندگی من و بابا شیرینی بخشیدی. دخترم دوستت داریم.       ...
19 شهريور 1393

عکس های رستا -11 ماهگی

رستای گلم اینجا عکسهای 11 ماهگیتو میذارم.   عکسها از آخرین روز ماه 11 در بالا میره به سمت اولین عکس ماه 11 در پایین !!! چقدر پیچیده شد خخخخخخخ این ماه عکسهای کمی ازت انداختم متاسفانه... آخه درگیر مقدمات سفر بودم. عکسهای تکی کمی هم داری چون بیشترش با من بودی    و این هم 11 ماهگی !!! همچنان در هتل   بدون شرح ( 10 ماه و 30 روزگی ) گل دختر ما در خارجه !!! استانبول ،4 اگوست 2014 ... هتل  Double Tree By Hilton ( 10 ماه و 24 روزگی ) رستا کیسه زباله های بازیافتی رو نابود کرد !!!  (10 ماه و 16 روزگی) اینم از مراحل کدوخواری...
17 شهريور 1393

یازدهمین ماهگرد رستا

رستای نازم 11 ماهگیت مبارک   دختر قشنگم این ماه هم مثل برق و باد گذشت  و البته هفته آخر متفاوت از بقیه روزها  الان که دارم این مطالبو برات می نویسم یه جورایی انگار یادم نمیاد این ماه چطوری گذشته ، از بس که این ماه دوندگی داشتم و گرفتار بودم  بهترین کار به نظرم اینه که از آخر شروع کنم  خــــــــــــب... هفته پیش یکشنبه یعنی 12 مرداد ، من و شما و مامانی رویا، سه تایی یه سفر دو ماهه رو با هم شروع کردیم که نمیدونیم آیا باز هم توی زندگیمون تکرار میشه یا نه.... ما الان استانبول هستیم  فسقل   و این اولین سفر خارجکی شماست . من و خاله دنا برای یه دوره آموزشی باید می...
19 مرداد 1393

عکس های رستا - 10 ماهگی

رستای نازم اینجا عکس های 10 ماهگیتو میذارم   و اینک ادامه مطلب  فراموش نشود  عکس ها رو از پایین به بالا ببین دخترم و این هم عکس های روز ماهگرد دهم در شمال - کلارآباد  ( 302 روزگی - 10 ماهگی )  رستا و دریا ... 10 ماهگی  هی از من عکس میندازید ... خسته شدم آخه من کوچولو ام  بابا رستا بین مامانی و خاله اش خوابید . فرشته کوچولوی ناز ... عصر روز ماهگرد 10 صبح روز 10 ماهگی در شمال    رستا ماساژ میدوستد !!! ( 298 روزگی)  رستا در حال باز کردن زیپ ساک و پس از ریخت و پاش !!! ( 296 روزگی)  مامانم برام کوله پشتی خ...
9 مرداد 1393

تاتی تاتی .... تاتی تاتی

رستا دختر نازم   الان که این مطلبو برات می نویسم ، 5 روزه که کامل راه میری .... با مزه و با احتیاط .. آهسته و محکم  و اما داستان : قبلا هم برات نوشتم. شما در 7 ماه و 2 روزگی برای اولین بار وایسادی و توی ماه 9 یکی دو قدم با لرزش پاهای کوچولوت ، میومدی جلو . ظاهرا هیچ پیشرفتی توی راه رفتنت اتفاق نیفتاد اما در واقع داشتی  تمرین میکردی  تعادلت رو  حفظ  کنی   و من با افتخار میگم که حتی یکبار هم زمین نخوردی . کلا  خیلی محتاطی.  عشق کوچولوی ما ، یکشنبه 29 تیرماه بعد از اینکه  از فریدونشهر برگشتیم  و استراحت کردیم ، ما رو شگفت زده کردی و بی مقدمه 4 قدم بردا...
8 مرداد 1393

دهمین ماهگرد رستا

رستای ناز مامان و بابا 10 ماهگیت مبارکککککککککککک      عزیز دلم ، خانوم خوشگلم  ببین توی ماه 10 چه کردی و چه شد :  اول بگم که یه اتفاق وحشتناک در 9 ماه و 3 روزگی شما افتاد که مامان تا چند روز همش گریه میکرد  پنجشنبه شب  22 خرداد داشتم بهت سوپ میدادم . دیدم یه چیزی توی سوپه اما انگار مغزم پردازش نکرد و فکر کردم گوشته. قاشق رو گذاشتم دهنت و اومدم بعدی رو بذارم دیدم صدای عجیبی ازت در میاد و رنگ صورت و چشمات شد رنگ خون و نفست انگار که رفت  ..... وااااااااااااای خدا. اگه بدونی چی گذشت بهم رستای من. سریع از توی صندلی درت آوردم و برت گردوندم و میزدم پشتت. بالاخره یه تیکه استخون قلم ا...
19 تير 1393