رستا رستا ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

عشق کوچولوی ما

شانزدهمین ماهگرد رستا

 هوراااااااااااااااااا 16 ماهگیت مبارک گل زیبای مامان و بابا   یک ماه دیگه هم با سرعت برق و باد گذشت و رستا خانوم ما 1 سال و 4 ماهه شد. توی این ماه هم با چنان سرعتی پیشرفت کلامی داشت که ما همچنان در حالت تعجب موندیم  خوب خلاصه ای از آنچه گذشت:  اولین روز ماه 16 : Dayeye = دایره ( از روی مکعبش با تمرینات مامانی !) آخرین روز ماه 16 :  ابابی =  اسب آبی ( تلویزیون کوکیشو امشب آورد و از روی اون شروع کرد به اسم بردن حیوانات و موفق به ادای اسب ابی شد )   بقیه ماه 16 :  یعنی اونقدر کلمه گفته این فسقل خانوم که نمیدونم از کجا شروع کنم.  یه بازی تو...
19 دی 1393

پانزدهمین ماهگرد رستا

به به رستا خانوووووم 15 ماهگیت مبارک زیبای مامان و بابا    عزیز دلم نمیدونم خوشحال باشم یا تاسف بخورم که زمان داره زود میگذره و داری بزرگ میشی... یه وقتایی دلم میخواد بگذره و زودتر یه خانوم کامل بشی ، اما از یه طرف حس میکنم زمان داره از دست میره و لحظه های ناب و شیرین بزرگ شدنت ، مثل برق و باد میگذرن و من نمیتونم این حس لذت رو جایی نگه دارم  . دلم می خواست میشد لحظه لحظه بودنت رو حفظ میکردم ، حس زیبای در آغوش کشیدنت، حس منحصربفردی که وقتی شیر میخوری نسبت به هم داریم و حسی که تو با دستهای نرم و نازت مامان رو نوازش میکنی ... بوی دوست داشتنی یه نی نی ناااااااااااااز ... و یه عالمه حس لطیف دیگه . تنها کاری که ا...
19 آذر 1393

عکس های رستا - 14 ماهگی

رستا خانوم خوشگل  اینجا عکس های 14 ماهگیتو میذارم ( با تأخیر زیاد البته... گرفتاری بیداد میکرد) .   مثل همیشه قشنگن عکسات   ادامه مطلب لطفاااااا  من به کمربند بابا هم کار دارم میفهمید .. دیگه دارم 14 ماهه میشم !!! (13 ماه و 28 روزگی)    خوشگل خانوم !!! (13 ماه و 27 روزگی)   وقتی بابا میخواست روفرشی بندازه روی فرش یه دفعه رستا خودشو انداخت روی روفرشی و دیگه فکر کرد این بازیه... اینم از رستا خانوم و روفرشی بازی!!! ( 13 ماه و 27 روزگی) تبلت بابا رفت ... تازه خودشم داره نشون میده چه جنایتی کرده!! (13 ماه و 27 روزگی)  ...
10 آذر 1393

چهاردهمین ماهگرد رستا

رستا خانوم خوشگل مامان و بابا چهارده ماهگیت مبارک  عزیزکم امروز آخرین روز ماه 14 هست و اول از حس مادریم برات بگم . وقتی صبح توی بغلم، لای پتو، داشتیم می بردیمت پیش مامانی رویا، نگاهت میکردم، دستای کوچولوتو توی دستم گرفتم و یک دنیا لذت بردم    1 سال و 2 ماه گذشته و رستا خانوم ، خانومی شده واسه خودش. یک شخصیت مستقل که حرف میزنه و خواسته هاشو میگه و تصمیم میگیره چیکار کنه    این خانوم کوچولو ، به لحاظ مهارتهای فیزیکی ، در مرحله دویدنه   تقریبا همه این ماه رو به تمرین دویدن گذرونده !!! با سرعت!! مثلا وقتی خاله زینب میره توی اتاقش، رستا خانوم هم صفر تا صدش میشه 4 ثانیه...
18 آبان 1393

سیزدهمین ماهگرد رستا

رستای نازم سیزدهمین ماهگردت مبارک دختر قشنگم توی این ماه خیلی خیلی تغییر کردی . البته ماه قبل هم همینطور بود اما این ماه محسوس تر! رفتارت خیلی بزرگونه شده . کاملا حرف میزنی و حرف ما رو می فهمی .  اولین روز های این ماه رو همچنان با بابا محسن و بابا جون و خاله سپری کردیم. می خواستیم از فرصتی که بابا محسن پیشمون هست حداکثر استفاده رو ببریم . البته سخت بود چون من صبح تا عصر سر کلاس بودم . جمعه عصر  21 شهریور بعد از کلاس من، با هم رفتیم اسکله Eminonu و سوار کشتی شدیم که از تور بسفر لذت ببریم. منظره قشنگی بود . یکم سوار کردن شما به کشتی سخت بود. مخصوصا اینکه باید از پله ها میرفتیم بالا. اما هر طوری بود رفتیم. بغل...
19 مهر 1393

دوازدهمین ماهگرد رستا - تولد یکسالگی عشق کوچولوی ما

رستای ناز مامان و بابا , تولدت مبارک عشق کوچولوی ما , به چشم بهم زدنی یک سال گذشت . پارسال همچین روزی اومدی پیشمون و غافلگیرمون کردی و بسیار خوشحال !  دختر قشنگم خوشحالم و از خدا ممنونم که این موهبت رو به من و بابا محسن بخشید, تجربه حس زیبای مامان و بابا شدن  عروسکم این ماه یعنی ماه ۱۲ جالب و هیجان انگیز و کمی سخت بود. این ماه رو همچنان استانبول بودیم. الان که میخوام توی ذهنم مرور کنم و برات بنویسم این ماه چه کارایی کردی , یکم سخته اما سعی میکنم همشو بخاطر بیارم . اول از هر چیز بعد از دو ماه بالاخره , دو تا دندون در اوردی. دقیقا ۱۱ماه و ۱ هفتگی , دو تا دندون بالا پدیدار شدن . البته یکی از وسط ...
19 شهريور 1393

تولدت مبارک

تولــــدت مبـــــارک رستای نازنین مامان و بابا دخترم امیدوارم سالهای طولانی زندگی کنی و همیشه لبخند بر لبانت باشه. شاد و موفق و خوشبخت باشی. پارسال همین موقع اومدی و به زندگی من و بابا شیرینی بخشیدی. دخترم دوستت داریم.       ...
19 شهريور 1393

یازدهمین ماهگرد رستا

رستای نازم 11 ماهگیت مبارک   دختر قشنگم این ماه هم مثل برق و باد گذشت  و البته هفته آخر متفاوت از بقیه روزها  الان که دارم این مطالبو برات می نویسم یه جورایی انگار یادم نمیاد این ماه چطوری گذشته ، از بس که این ماه دوندگی داشتم و گرفتار بودم  بهترین کار به نظرم اینه که از آخر شروع کنم  خــــــــــــب... هفته پیش یکشنبه یعنی 12 مرداد ، من و شما و مامانی رویا، سه تایی یه سفر دو ماهه رو با هم شروع کردیم که نمیدونیم آیا باز هم توی زندگیمون تکرار میشه یا نه.... ما الان استانبول هستیم  فسقل   و این اولین سفر خارجکی شماست . من و خاله دنا برای یه دوره آموزشی باید می...
19 مرداد 1393

دهمین ماهگرد رستا

رستای ناز مامان و بابا 10 ماهگیت مبارکککککککککککک      عزیز دلم ، خانوم خوشگلم  ببین توی ماه 10 چه کردی و چه شد :  اول بگم که یه اتفاق وحشتناک در 9 ماه و 3 روزگی شما افتاد که مامان تا چند روز همش گریه میکرد  پنجشنبه شب  22 خرداد داشتم بهت سوپ میدادم . دیدم یه چیزی توی سوپه اما انگار مغزم پردازش نکرد و فکر کردم گوشته. قاشق رو گذاشتم دهنت و اومدم بعدی رو بذارم دیدم صدای عجیبی ازت در میاد و رنگ صورت و چشمات شد رنگ خون و نفست انگار که رفت  ..... وااااااااااااای خدا. اگه بدونی چی گذشت بهم رستای من. سریع از توی صندلی درت آوردم و برت گردوندم و میزدم پشتت. بالاخره یه تیکه استخون قلم ا...
19 تير 1393