چهارمین ماهگرد رستا
رستا خانوم شما امروز 19 دی ماه 4 ماهه شدی
عزیز دل مامان و بابا امروز در 4 ماهگی شما ، بردیمت مرکز بهداشت تا واکسن بزنی از بس که شما هشیار و باهوشی تا وارد اونجا شدیم یه نگاه به اطراف انداختی و گریه سر دادی هر چی سعی کردیم آرومت کنیم فایده نداشت ... پستونک و جغجغه هم افاقه نکرد . خدا رو شکر قد و وزنت خوب و روی نمودار بود
به قول بابا محسن این همه علم پیشرفت کرده اما هنوز به ابتدائی ترین شکل سوزن رو تا ته میکنن توی پای بچه !!!! و دقیقا همین کارو با شما کردن . عزیز دلم 10 دقیقه ای هم باید صبر میکردیم و بعد میرفتیم خونه . به سختی آروم شدی و به خنده افتادی و تا سوار ماشین شدیم عین یک فرشته کوچولو خوابت برد .
نازنین ما داری بسرعت بزرگ میشی و هر روز با رفتارهای جدید ما رو شگفت زده میکنی . خلاصه تحولات ماه چهارم ایناست :
چندین مدل جیغ میزنی و با خاله جونت مکالمه جیغی راه میندازی
دستت رو بطرف عروسک ها و جغجغه ات میاری و اونا رو میگیری و میذاری توی دهنت
همچنان مثل ماه سوم خودت مثل یک نی نی فرهیخته میخوابی و معتاد پستونکی برای خوابیدن
وقتی برات شعر می خونیم ذوق میکنی
عاشق حمام و آب بازی هستی
عصرها با بابا محسن یک مکالمه طولانی داری و برنامه ماساژ و کیف کردن و این حرفااا
در آخرین روز این ماه بروی شکمت برگشتی و ول کن هم نبودی
عاشق مولتی ویتامین هستی و با ولع میخوری و لبای خوشگلتو غنچه میکنی
عروسکاتو خیلی دوست داری و عاشق صدای سوت سوتشون هستی
قهقهه میزنی در حد المپیککککککککک اسنادش هم موجوده
من و بابا محسن و بقیه نزدیکان رو کاملا از غریبه ها تشخیص میدی و با یه خنده بزرگ نشونش میدی
موهات هم داره بلند میشه
بعد از شیر خوردن شروع میکنی به حرف زدن و صداهای خیلی خیلی خوشگل از خودت در میاری
توی این ماه اولین سفر زندگیتو تجربه کردی و اولین مریضی رو
بقیه اش هم یادم نمیاد دلبرکممممم
اینم عکسی که امشب ازت انداختم عشق کوچولوی ما