تکون های رستا
دختر نازم تکون های تو رو واسه اولین بار در هفته 17 احساس کردم.
23 فروردین جمعه بود که عصری داشتم استراحت میکردم و به پهلوی چپ دراز کشیده بودم که یه چیزی مثل نبض تند تند زد
دومین بار دوشنبه 26 فروردین وقتی سوار تاکسی بودم همون نبض کوچولوئه اومد سراغم یه جورایی هم شبیه همون ترکیدن حباب که همه میگن
رستا خانوم گلم این دفعه اولین تکون جدی تو رو چهارشنبه 11 اردیبهشت ، 19 هفته کامل احساس کردممممم....... بابایی داشت تلاش میکرد با گوشی پزشکی صدای قلب فسقلی تو رو پیدا کنه و مثل همیشه شکست خورد اما یه دفعه یه چیزی در درونم تکون خورد. یه حس جالب و عجیب.... با قلقلک ها و ترکیدن حباب خیلی فرق داشت آخر شب هم این اتفاق تکرار شدددد خیلی هیجان انگیز بود خدایا ازت ممنونم .ممنون
راستی دخمل طلا جمعه 27 اردیبهشت برای اولین بار تکونهای تو رو وقتی ایستاده بودم هم احساس کردم. یعنی هفته 22 ....معلوم بود قوی شدیااااااااا
رستا کوچولو بعد از اولین تکون جدی شما، هر بار که تکون می خوری کلی قربون صدقه ات میرم عزیز دلم. همش می ترسم این حس تموم بشه و من نتونم واسه خودم نگهش دارم.
بعضی شبها خیلی بلا میشی و زیاد شیطوونی میکنی.... حس میکنم الانه که شکمم پاره بشه. عاشقتیم کوچولوووو من و بابا محسن عاشقتیم ..... شکمم کلی تکون میخوره ، گاهی هم یه طرفش نسبت به اون یکی طرف قلمبه تر میشه الان که دارم این مطالبو می نویسم که دیگه خیلی قوی شدی دخترکم. شکمم دائم بالا پایین میشه فکر کنم موج مکزیکی میری مادر
ههههههه
خدایا عجب حس نابیه مادر شدن. ازت ممنونم که به من لطف کردی تا زیباترین حس دنیا رو تجربه کنم. حس لطیف مادر شدن با تمام سختیهاش