رستا بالاخره روی شکمش برگشت هورااااا
دختر ناز مامان و بابا امروز در آخرین روز از ماه چهارم بالاخره برگشتی هوراااااااااااااااااااااااااااااا داشتم وبلاگتو آپدیت می کردم که دیدم اومدی توی صورتممم خیلی هول شدم و دنبال دوربین بودمممممم فدات بشم واقعا مبارک باشه خیلی خوشحالممممم به بابا محسن هم زنگ زدم و خوشحالش کردممممم بعدش هم ول کن نبودی دائم بر میگشتی اما یه دستت زیرت میموند و گریه میکردی . بعد هم خسته شدی و مثل همیشه خودت خوابیدی ...